English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8440 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
I was tipped off . U به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
hulk U کشتی
bottom U کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
carina U کشتی
carinae U کشتی
bottoms U کشتی
vessel U کشتی
ark U کشتی
argo U کشتی
collier U کشتی
bilge U اب ته کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
decks U پل کشتی
puppis U کشتی دم
by water U با کشتی
afloat U در کشتی
on the sea U در کشتی
foreship U سر کشتی
deck U پل کشتی
catch U کشتی کج
vessels U کشتی
decked U پل کشتی
wrestling U کشتی
on board a ship U در کشتی
on shipboard U در کشتی
on the water U در کشتی
aft U در پس کشتی
ship کشتی
ship haven U یک کش کشتی
ships U کشتی
flat U پل کشتی
flattest U پل کشتی
board U کشتی
hulks U کشتی
boarded U کشتی
strand U به گل نشستن کشتی
shipowner U صاحب کشتی
shipmaster U رئیس کشتی
bige water U گنداب کشتی
shipwreck U کشتی شکستگی
disembarking U از کشتی دراوردن
war vessel U کشتی جنگی
cutwater U دماغه کشتی
disembark U از کشتی دراوردن
prow U دماغه کشتی
disembarks U از کشتی در اوردن
disembarks U از کشتی دراوردن
roadstead U کشتی گاه
disembarking U از کشتی در اوردن
disembarked U از کشتی در اوردن
disembarked U از کشتی دراوردن
disembark U از کشتی در اوردن
strands U به گل نشستن کشتی
patrols U کشتی اکتشافی
tanker U کشتی نفت کش
tankers U کشتی نفت کش
tug U کشتی یدک کش
land U به گل نشستن کشتی
tugged U کشتی یدک کش
tugging U کشتی یدک کش
tugs U کشتی یدک کش
dredgers U کشتی لایروب
dredger U کشتی لایروب
keel U تیر ته کشتی
prows U دماغه کشتی
keel U حمال کشتی
keels U تیر ته کشتی
bill of lading U ستمی کشتی
noah's a U کشتی نوح
keels U حمال کشتی
adversary U حریف کشتی
adversaries U حریف کشتی
bill of loading U بارنامه کشتی
shipload U بار کشتی
sister ship U کشتی خواهر
coxswain U مباشر کشتی
sister ship U کشتی همسان
wrestling match U مسابقه کشتی
singlisticker U کشتی یک دگله
topsldes U بادخوربدنه کشتی
skippered U ناخدای کشتی
skippering U ناخدای کشتی
wreck U کشتی شکستگی
smokestacks U دودکش کشتی
smokestack U دودکش کشتی
wrecking U کشتی شکستگی
firemen U اتشکار کشتی
fireman U اتشکار کشتی
skippers U ناخدای کشتی
wresthing match U مسابقه کشتی
skipper U ناخدای کشتی
rhumb U خط سیر کشتی
rhumb line U خط انحراف کشتی
shipbuilding U کشتی سازی
predial or prae U کشتی روستایی
shipper U محموله کشتی
shipper U مسافر کشتی
shipowner U مالک کشتی
ferry boat U کشتی گذاره
double-deckers U کشتی دوعرشهای
drillship کشتی حفاری
shipwrecks U کشتی شکستگی
shipwright U کشتی ساز
shipside U کنار کشتی
naval war U جنگ با کشتی
cuddy U اطاقک کشتی
shipwrecked U کشتی شکستگی
double-decker U کشتی دوعرشهای
lime juicer U کشتی انگلیسی
exs U تحویل از کشتی
ship building U کشتی سازی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
dressing ship U تزیین کشتی
berth U خوابگاه کشتی
tricks U فن و بندهای کشتی
deck seamanship U ملوان پل کشتی
docks U تعمیرگاه کشتی
fob U تحویل کشتی
ship papers U اسناد کشتی
wrestlers U کشتی گیر
shipboard U پهلوی کشتی
ship's master U افسرارشد کشتی
wrestle U کشتی کشمکش
lighter aboard ship U کشتی دوبه بر
seaway U مسیر کشتی
wrestle U کشتی گرفتن
sea anchor U لنگر کشتی
ship handling U مانور با کشتی
sea fight U جنگ کشتی ها
wrestler U کشتی گیر
ship propeller U پروانه کشتی
bosuns U افسر کشتی
mastered U کاپیتان کشتی
masters U کاپیتان کشتی
ocean greyhound U کشتی تندرو
derrick U دکل کشتی
derricks U دکل کشتی
docked U تعمیرگاه کشتی
mate's receipt U رسیدکاپیتان کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
bill of loading U جواز کشتی
cargo U محموله کشتی
master U کاپیتان کشتی
tonnage U فرفیت کشتی
doutful category U کشتی مشکوک
wrech U کشتی شکسته
wrech U کشتی شکستگی
sea gauge U اب نشین کشتی
bosun U افسر کشتی
ship safety U سلامت کشتی
bos'n U افسر کشتی
bo's'n U افسر کشتی
bulkheads U تیغه در کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
cargoes U محموله کشتی
crew U خدمه کشتی
holds U انبار کشتی
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1I am good with figures,how about you?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1نقش ارامنه در تغییر و تکامل زبان ترکی
1to take a spell at whell
1 moves up the range
1Oem
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com